شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۹۰

تولدمبارکی بزرگمهر حسین‌پور

بعضی کارها دلی است. کارهای دلی به دل می‌نشیند. یکی از این کارهای دلی کاری است که در این برنامه‌ی "رادیو پوریا" برای‌تان آماده کرده‌ام. یک انیمشین دوست‌داشتنی از یک هنرمند دوست‌داشتنی روی یک کار دوست‌داشتنی از یک خواننده‌ی دوست‌داشتنی. بله. انیمشینی که بزرگمهر حسین‌پور روی کار دوست‌داشتنی "هوای گریه"‌ی همایون شجریان کارگردانی کرده است.
نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج، رها رها رها من
ز من هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من
می‌دانستید این کلام زیبا را شاعر دوست‌داشتنی ِ ما سیمین بهبهانی سروده؟
نه چشم دل به‌سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من
ستاره‌ها نهفتم، در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
این انیمیشن در سال 1387 ساخته شده و من خرسند و خوشحال هستم که به شما می‌توانم بگویم در ساخت این کار خاطره‌انگیز مشاور کارگردان بوده‌ام. و چه بهانه‌ای بهتر از این که امروز، 12 آذر 1390، "رادیو پوریا" این کار را برای اولین بار و به بهانه‌ی تولد بزرگمهر برای شما پخش کند؟



سه‌شنبه، آبان ۲۴، ۱۳۹۰

فرجام / آمستردام

برای من فرق نداره که از کجا شروع کنم... به حال خود بخندم یا از روزگار گله کنم... مهم اینه که من منم با همه خوبی وُ بدیم... مهم این بود که ما به هم قولای زیادی دادیم.
این قسمتی از ترانه‌ی "آمستردام" است که خواننده‌ی تازه‌نفس "فرجام" آن را خوانده و رادیو پوریا خوشحال است که جزو اولین رادیوهایی‌ست که آن را پخش می‌کند.
قبل از شنیدن این ترانه خبر عجیبی را برای‌تان تعریف می‌کنم که به نقل از خبرگزاری‌های غیر رسمی منتشر شده و ربط ظریفی به این ترانه پیدا می‌کند. این خبر را من باور کرده‌ام. شاید شما هم باورتان شود. چندماه پیش در جاده‌ی چالوس آهوبچه‌ای دیده شده. یک آهوی اصیل ایرانی و نادر. با چشم‌های درشت و مهربان، پوست کشیده و لطیف، لک‌های ریز و زیبا روی کشاله‌های رانش، گوش‌های تیز، و بینی‌ای که پره‌هاش در ترس تند و تند باز و بسته می‌شود. به گفته‌ی افراد محلی این آهوبچه از کنار جاده‌ی چالوس سلانه سلانه آمده و آمده تا رسیده به تهران. میدان آزادی را چرخیده رفته تا میدان انقلاب و دوری در کتابفروشی‌ها زده، بعد رفته تا شیرینی فرانسه، یک شیرکاکائو خورده، وصال را آمده بالا پیچیده توی بلوار کشاورز بعد همین‌طور که کیف دنیا را می‌کرده سوار اتوبوس بی‌آرتی شده و از خیابان ولیعصر رفته بالا تا میدان ونک. میدان ونک از اتوبوس پیاده شده بوده، به ساعتش نگاه کرده که هنوز چند دقیقه‌ای تا هفت مانده بوده، بعد رفته کافه‌ی بالای میدان و چشم انداخته و میز دنجی پیدا کرده که کهنه‌شکارچی خسته‌ای پشتش نشسته بوده و داشته قهوه‌ی فرانسه می‌خورده. بعد رفته تا سر وقت شکارچی، غافلگیرش کرده و گفته: «سلام. من آهوبچه‌ام.» بعد شکارچی هاج و واج مانده و نفهمیده از کجا خورده. آهوبچه که خودش را معرفی کرده کمی نشسته یک چای خورده و بعد هم سرش را انداخته پایین و رفته. شکارچی را گذاشته تنها، پشت میز کافه. حالا شکارچی رد آهوبچه را زده، سوار بی‌آرتی شده ولیعصر را آمده پایین پیچیده توی بلوار وصال را آمده تا شیرینی فرانسه کتابفروشی‌ها را چرخیده و رفته تا انقلاب و تا آزادی الان هم توی جاده‌ی چالوس است، هدفون توی گوش، صداش را رها کرده و دارد می‌خواند:
تو اتاق کوچیکم توی شهر آمستردام چندتا ساعت روی زمین با چندتا شمع مونده برام شمعا رو روشن می‌کنم منت سازموُ می‌کشم نقش چشای پاکتوُ به روی دیوار می‌کشم... برای من فرق نداره که از کجا شروع کنم... به حال خود بخندم یا از روزگار گله کنم... مهم اینه که من منم با همه خوبی وُ بدیم... مهم این بود که ما به هم قولای زیادی دادیم...
یادت بیاد تو این قفس جشن تولد تو بود هدیه‌ی من اون شب به تو یه قاب عکس خالی بود شاید هنوز هم یادته طعم شراب دود سیگار شعر از شاملو خوندن و نقاشی کردن رو دیوار...
این خبر عجیبی بود که به نقل از خبرگزاری‌های غیر رسمی منتشر شده. رادیو پوریا از شما دعوت می‌کند همراه این شکارچی پیر توی جاده‌های چالوس زمزمه کنیم با "فرجام" این ترانه را...

دوشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۹۰

վիգէն Տէրտէրեան و ריטה

چه خاصیتی در صدای ویگن بود؟ که مادرها باهاش گریه می‌کنند، دخترها می‌رقصند... پدرها نگاه‌شان خیره به ناکجایی می‌شود و پسرها با زمزمه‌ی ترانه‌ای که می‌شنوند، اعتماد به نفس پیدا می‌کنند تا به سمت دایره‌ی رقص نزدیک شوند؟
امشب "رادیو پوریا" ترانه‌ی شاه‌داماد "ویگن" را پخش خواهد کرد، و بعد از آن بازخوانی شیرین و شنیدنی "ریتا جهان‌افروز" را.
ویگن ارمنی بود و در همدان به دنیا آمده بود، ریتا یهودی است و در اصفهان به دنیا آمده است... و هر دو شهرت خود را برای ترانه‌های فارسی به دست آورده‌اند...
شاه‌داماد ویگن را بشنویم



و حالا همین ترانه را بشنویم با اجرا و تنظیمی دوباره، و صدالبته که تنظیم دوباره جان دوباره‌ای به این ترانه‌ی خاطره‌انگیز بخشیده...





پنجشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۰

Charles Aznavour - Isabelle

آدم گاهی این شانس را می‌آورد که سوار ماشین خیابان خوب ولیعصر را برود بالا و شب باشد و ترافیکی هم در کار نباشد و رادیو پخش ماشین ترانه‌هایی به زبان‌های دیگر پخش کند و سرنشینان ماشین جهانگردانی زبان‌دان باشند که با هر ترانه‌ای که پخش می‌شود قصه‌ی آن ترانه را تعریف می‌کنند که اولین بار کجا شنیده‌اندش و یا حتا برایت بگویند این ترانه چطور شکل گرفته اصلا. یا حتا خط به خط ترانه را برایت معنی کنند و غم عجیب داستان ایزابلا را به جانت می‌نشانند...
این شانس است که گاهی به آدم رو می‌کند.
و حالا "رادیو پوریا" می‌خواهد ترانه‌ی دیشب خیابان ولیعصر را برای شما پخش کند، بی‌آنکه قصه‌ای را که شنیده برای‌تان بازگو کند. چرا؟ چون شما وقتی دارید این ترانه را می‌شنوید قصه‌ی خودتان را می‌سازید...
حالا خیابان ولیصر را در شب تصور کنیم و ایزابلا را از رادیو پوریا بشنویم؛



چهارشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۰



گاهی آدم باید مشعوف شود. مثلا وقتی ببیند داریوش نشسته کنار فرامرز اصلانی و دوتایی دیوار را خوانده‌اند. آن هم نه یک بازخوانی کاری قدیمی، که کاری نو، با اشاره‌هایی به ترانه‌های خاطره‌انگیز جفت‌شان. ترانه را روزبه بمانی گفته، موسیقی را فرزاد فتاحی ساخته. حالا شاید توقع ما از یک کار مشترک از داریوش و فرامرز کمی سختگیرانه‌تر بود، اما گاهی آدم باید مشعوف شود وقتی داریوش و فرامرز اصلانی با هم می‌خوانند "ما که تو زمزمه‌هامون هی به داد هم رسیدیم، یکی یادمون بیاره کی به داد هم رسیدیم..."
"رادیو پوریا" را می‌خوانید و می‌شنوید





چهارشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۹۰

از وقتی "رادیو پوریا" پخش ترانه‌هایی را برای معرفی و پخش شروع کرده است، همیشه دل‌مان می‌خواسته ترانه‌ی "نرو" ِ مهرنوش را در کنداکتور پخش قرار دهیم، اما... اما این‌قدر دست دست کردیم که... اصلا بگذارید این‌طوری بگویم. یعنی راحت‌تر بگویم؛
یک وقت‌هایی هست که باید بگویی "نرو" اما نمی‌گویی. درست است؟ فکر می‌کنی حالا وقت هست اما... اما تا به خودت بیایی می‌بینی "همیشه کم میارمت" را داری زمزمه می‌کنی...
حالا "رادیو پوریا" پیش از این‌که ترانه‌ی جدید مهرنوش را برای‌تان پخش کند، می‌خواهد بگوید اگر همان اول بگویید "نرو" دیگر نیازی نیست زمزمه کنید "هیچ‌چیزی بعد رفتنت بهم کمک نمی‌کنه"...











دیدید؟
دیدید که نوشتن از نبودنش، خط زدن نوشته‌ها، سوزوندن ترانه‌ها، بغض‌های تلخ بین روز، شب‌گریه‌های بی‌صدا، به آدم کمک نمی‌کند...

حالا برگردیم کمی عقب‌تر...
وقتی که همیشه برای هر کاری کسی را کم می‌آوریم و به خودش نمی‌گوییم... وقتی با خیال راحت زمزمه می‌کنیم: همین که می‌نویسم و به واژه می‌سپرم تو رو... 
همین که می‌ری از دلم... قرار آخرم می‌شی... دوباره زخم می‌خورم... دوباره باورم می‌شی...









و حالا
همان ترانه‌ای که اول این برنامه درباره‌اش با شما صحبت کردم؛
نرو را بشنویم با صدای مهرنوش 




دوشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۹۰

بعضی ترانه‌ها به قدری خوب هستند که به هر زبان که اجرا شده باشند، شنیدن دارند. مثلا کارهای آقای تام ویتس به گوش ما ایرانی‌ها کارهای آشنایی هستند.
مخصوصا ترانه‌ای که امشب در "رادیو پوریا" می‌شنویم آن‌قدر غم زیبایی دارد و آن‌قدر این غم را ساده بیان می‌کند که آدم به احتمال معجزه امیدوار می‌شود...



دو روایت دیگر همین ترانه را با هم بشنویم.
بعضی از شنوندگان "رادیو پوریا" این کار را بیشتر دوست داشتند (رادیو پوریا قضاوتی در این زمینه نمی‌کند)؛





 و این هم اجرای آماتوری و دل‌نشینی توسط دو دختر فرانسوی؛


جمعه، مرداد ۰۷، ۱۳۹۰

برای عشق تازه اجازه بی اجازه اعلام شد


به بخش گزارش آب و هوای "رادیو پوریا" رسیدیم. عصر جمعه است و در بخش‌هایی از کشور دل مردم گرفته است. دانشمندان معتقدند موج این دل‌گیری جمعه به جمعه خودش را کشانده تا عصر ما. همچنین کارشناس هواشناسی ما گزارش داده که هرچند بخشنامه‌ای ابلاغ یا اعلام نشده اما به صورت غیررسمی آبی دریا قدغن است، شوق تماشا قدغن است، عشق دو ماهی قدغن است و در کل با هم و تنها قدغن است... بر پایه‌ی این گزارش برای عشق تازه اجازه بی اجازه اعلام شده است. از طرفی به نقل از منابع آگاه اعلام شده است که از چندی پیش عطر خوش زن نیز قدغن است و با متخلفان برخورد خواهد شد. برخوردی قهری که با آه عمومی مردم روبه‌رو شده است. گفتنی است تا این لحظه نهادهای مرتبط در این باره موضع‌گیری رسمی نکرده و از هر گونه اظهار نظر خودداری می‌نمایند.
مشروح این گزارش مستند را با صدای "شهیار قنبری" می‌شنویم؛
 
شهیار قنبری، عصر جمعه، رادیو پوریا.

بوی مجله‌های قدیمی، بوی بچگی من است. کنار مجله‌های قدیمی کتابخانه‌ی مادری، سه تا مجلد از کیهان بچه‌های پیش از انقلاب، خوراک روز و شبم شده بود. گنجی که نتوانستم بدزدمش متاسفانه! و صاحبش وقتی از فرنگ برگشت آمد دنبالش و آن را برد.
بله. دوستان خوبم "بایگانی مطبوعات ایران" راه انداخته‌اند...
"رادیو پوریا" امشب می‌خواهد شما را به لابه‌لای صفحه‌های زرد و شکننده‌ی مجله‌های قدیمی ببرد. بیاید این مجله‌ها را با هم ورق بزنیم؛

شاید شما هم مثل من با فرامرز اصلانی زمزمه کرده باشید "اگه یه روز بری سفر بری ز پیشم بی‌خبر..."
و شاید هم مثل من با داریوش زمزمه کرده باشید "حالا که کار تو شده پر از نیرنگ و ریا..."
بله... و حالا در "رادیو پوریا" می‌خواهیم هم‌خوانی غیر استودیویی "داریوش" و "فرامرز اصلانی" را با هم بشنویم. "رادیو پوریا" به خاطر صدای بد و تصویر کج و کوله پوزش می‌خواهد

همراه داریوش بخوانیم؛
اگه یه روز بری سفر بری ز پیشم بی‌خبر...
 
 

امشب هنگام شنیدن "رادیو پوریا" به "ایج" سفر خواهیم کرد. ایج روستایی است در جنوب استهبان استان فارس. و در این سفر چه چیزی بهتر از این‌که حسین میری تلفیق زیبایی از موسیقی روستایی ایج با جاز درآمیخته باشد؟
از همین‌جا به حسین میری سلام می‌کنیم و به او تبریک می‌گوییم

"رادیو پوریا" از این‌که شما هم برای‌تان مهم است که نام پدیدآور آثار فرهنگ و ادب را ذکر می‌کنید، خوشحال است

ایج را می‌شنویم...
یک همچین عصر جمعه‌ای، محمدرضا شجریان مهمان خانه‌ی آقای ذالفنون بوده، مثلا ده دوازده سال پیش. رامین ذوالفنون رفته و نشسته پشت پیانو، شجریان هم آرنجش را گذاشته روی ساز و دست را گذاشته زیر چانه و زده زیر آواز: «رفتم در میخانه عزیزم... رفتم در میخانه عزیزم... خوردم دو سه پیمانه...»
حالا ده دوازده سال بعد، توی یک همچین عصری، "رادیو پوریا" شما را می‌برد به آن جمعه، به آن خانه، به آن حال و هوا...
همراه "رادیو پوریا" باشید
 
 

شنبه، تیر ۲۵، ۱۳۹۰


گزارش وضعیت ترافیک "رادیو پوریا" را بشنویم؛
همه‌ی مسیرها به سمت تو بسته است

(زیر صدای گوینده، آوای مرغان ماهیگیر و صدای دریا را می‌شنویم)

ترانه‌ی امشب "رادیو پوریا" تقدیم می‌شود به دوستانی که غم توی دل‌شان سنگینی می‌کند و نمی‌دانند باهاش چه کار کنند.

"رادیو پوریا" از همین‌جا به اردلان پایوار و شادی یوسفیان سلام می‌کند و برای "ایندو" آرزوی موفقیت می‌کند. برو وسط را بشنویم:
 
 

شب‌زنده‌داران، هم‌آنلاینان، راننده‌کامیون‌ها، خوشحالیم که "رادیو پوریا" را برای شنیدن انتخاب کرده‌اید
ترانه‌ی بی‌نظیر امشب را سِیو کنید و یک شب که در راه تهران - اصفهان بودید، بشنویدش و یادی کنید از "رادیو پوریا"

البته شاید هم تا آن روز این رادیو را روی موج اف‌ام بشود گرفت... همراه ما باشید؛
 
 
 

امشب "رادیو پوریا" به جای موسیقی شوتایم دارد.
منتها این اسلایدها رو براتون پخش می‌کنم تا هی نپرسین چرا ادبیات فرنگی از ادبیات خودمون بهتره!
 
برای تماشای اسلایدها بروید اینجا

همراهان، شب‌زنده‌داران، با بخش شبانگاهی "رادیو پوریا" همراه شما هستیم
طبق وعده‌ای که داده بودیم، شبانه، ترانه‌ای از خانم لونا شاد رو می‌شنویم. آهنگساز و ترانه‌سرای این کار هم آقای آرش سبحانی است...
همراه ما باشید
 
 

راننده‌کامیون‌ها، هم آن‌لاینان شب‌زنده‌دار، همراه "رادیو پوریا" باشید با ترانه‌ای با شعر و موسیقی آرش سبحانی و صدای لونا شاد...
در بخش بعدی برنامه ترانه‌ای دیگر از لونا شاد را در "رادیو پوریا" خواهیم شنید
 
 

راننده‌کامیون‌ها، شب‌زنده‌داران، همراهان، هم‌نفسان، هم‌آن‌لاینان عزیز، شنونده‌ی "رادیو پوریا" هستید با ترانه‌ای معرکه و کمتر شنیده‌شده از فریدون فروغی:
کوچه‌ی شهر دلم
از صدای پای تو خالی‌یه...
 
 
همراهان "رادیو پوریا"، شب‌زنده‌داران همیشه آن‌لاین، شب دیگری را در کنار هم هستیم با شنیدن موسیقی زیبایی از خواهرمون سساریا اِوُرا.
همراه رادیوی شبانگاهی پوریا باشید؛
 
 

راننده‌کامیون‌ها، شب‌زنده‌داران عزیز، "رادیو پوریا" را می‌شنوید از استودیو بلوار در تهران؛


جمعه، تیر ۲۴، ۱۳۹۰

همراهان عزیز، شنونده‌ی بخش عصرگاهی رادیو پوریا هستید. آهنگ "لامبادا" را برای شما پخش می‌کنیم. این آهنگ رو احمد از کرج خواسته، تا بابای دختر همسایه‌شون رو تحت تاثیر قرار بده. همراه ما باشید؛
 
 
 
همراهان گرامی، شب‌زنده‌داران، راننده کامیون‌های عزیز، حالا و بعد از اضافه‌شدن پیام‌های بازرگانی به همه‌ی گوشه و کنار سایت‌ها و وبلاگ‌ها، شما را دعوت می‌کنم به شنیدن اثری از غلامحسین بنان، با ترانه‌ای از کریم فکور.
آهنگساز این اثر اکبر محسنی است و روح‌الله خالقی آن را تنظیم کرده؛
الهه ناز را می‌شنوید از "رادیو پوریا"